جدول جو
جدول جو

معنی چو کینگ - جستجوی لغت در جدول جو

چو کینگ
چو موس
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چوبکین
تصویر چوبکین
ابزاری که با آن پنبه دانه را از پنبه جدا می کنند، چوب کش
فرهنگ فارسی عمید
(چِ)
ایالتی در چین که از 28 ایالت دیگر چین خیلی کوچکتر است. 96400 کیلومتر مربع وسعت و 25 میلیون نفر جمعیت دارد. کرسی آن هانگ - چو میباشد. این ایالت یکی از مراکز مهم تهیۀ ابریشم درچین است. خاکش حاصلخیز است و در آن غلات، برنج، چائی، پنبه و رنگ دانه هائی مانند نیل بخوبی بعمل می آید
لغت نامه دهخدا
چوبک زن، چوبکی، (شعوری ص 352)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
چوبکش افزاری باشد که بدان پنبه دانه از پنبه جدا کنند خواه آن را از آهن ساخته باشند خواه از چوب. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). آنچه بدان پنبه دانه از پنبه جدا کنند و بهندی اوتنی خوانند. (شرفنامۀ منیری). چوبی که بدان پنبه دانه از پنبه جدا کنند. میل آهن حلاجان. محلج. محبض. (یادداشت مؤلف). چرخی که پنبه دانه از پنبه بگیرد چه از چوب سازند و چه از فلز. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چوبکین
تصویر چوبکین
افزاری چوبین یا آهنین که بدان پنبه دانه را از پنبه جدا کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوبکین
تصویر چوبکین
افزاری چوبین یا آهنین که بدان پنبه دانه را از پنبه جدا کنند
فرهنگ فارسی معین
پیاپی زاییدن، بی انقطاع فرزند آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پایان شب ساعات پایانی شب
فرهنگ گویش مازندرانی
تنبل، کون گشاد
فرهنگ گویش مازندرانی
پا دراز و لاغر، پای چوبی، آوست، نام پرنده ای مهاجر
فرهنگ گویش مازندرانی
هیزم نیم سوخته
فرهنگ گویش مازندرانی